رفیق شفیق

رفیق شفیق

لیکن رفیق
بر همه چیز مقدم است ...
دنیا خوش است و
مال عزیز است و
تن شریف ...

شیخ شیراز-سعدی

** این جا مامن دیجیتالی من است ، قصد وب نویسی و بالابردن بازدیدکننده ها رو ندارم ،صرفا یه جایی هست که وقایع روزانه ام و حس و حال روز های عمرم رو می نویسم .
و دیگر هیچ.

متوسط بودن یا نبودن مساله این است ...

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ب.ظ

هوالمحبوب

امروز یک شنبه 13.دی ماه .94

این هفته و هفته آینده یکی از سنگین ترین هفته های ترمه .خدایا اگ این ترم به خیر و خوشی تموم بشه دیگه فعلا!!! هیچی ازت نمی خوام ...

...

چرا این همه برام تصوری که مردم ازم دارن مهمه و بهش اهمیت میدم آخه ؟!!الان که فکرش رو میکنم شاید اگ اهمیت این موضوع برام کم میشد خیلی وقتا زندگی برام راحت تر بود .چقدر متوسط بودن سخته ، نه تنها برای من بلکه برای خیلی ها ...

از نظر چهره ، از نظر خانوادگی ، از نظر مالی ، از نظر درسی ...

می دونی هر کدوم از این ها به آدم حس رضایت میده و درصد رضایت مندی که از خودش داره رو بالا میبره ولی امروز که فکرش رو میکردم توی خوشبختی آدم شاید هیچ تاثیری نداشته باشه . داشتم فکر میکردم من یه زمانی شاگرد اول مدرسه بودم و همه من رو میشناختن  ،توی مقطع بعدی من شاگرد متوسط بودم و یه عده دیگه شاگرد زرنگ .الان بعد 7-8 سال گذشتن از اون دوره ها چی شد؟

وقتی برام مهم نباشه بقیه پشت سرم از خنگ بودنم بگن و سوال هایی رو که میپرسم برای بقیه واضحات باشه یا اصن وقتی استاد سرکلاس ضایت میکنه و باعث خنده کلاس میشه اگ برام مهم نبود دیگه نه استرس درسی بود و نه سوال پرسیدن...(بگما الان این جوری نیستم و چون همه فک میکنن درسم خوبه کار سخته)

چرا آدم دلش میخواد خیلی خوب باشه و خوب به نظر بیاد.چرا قبول متوسط بودن برامون این همه سخته و شاید همه ی این آرایش ها و عمل های زیبایی برای همین باشه که تو از بقیه خیلی بهتر باشی ... یه سر و گردن بالاتر باشی .

اعتراف به متوسط بودن سخته ...


نگاه که میکنم میبینم اونجایی که اصلا فکر مردم برات مهم نیست چه آرامشی داری ... وقتی میریم سفر ...

نگا، مقبولیت و محبوبیت احساس رضایت میاره ، این که تو درست بهتر باشه ، این که تو چهره ت خاص تر باشه ، این که وضع مالی تون بهتر باشه... هرچی فکرش میکنم میبینم چقدر متوسط بودن و پذیرشش از خوب بودن سخت تره ... و باعث میشه حرف و فکر مردم برات مهم نباشه ...

می دونی واقعیتش اینه که رضایت از خود ، رضایت از زندگی و شاد بدون خیلی ربطی به این ملاک ها نداره ...ربطی به خاص بودنت نداره...

مثلا دیدی یکی ازدواج میکنه و طرفش اون قدر همه چیز تمومه که همه افسوس می خورن و آه میکشن و بعد میبینی کسی که الان باید خیلی راضی باشه و همون رضایت از زندگی رو به خاطر خاص بودن ازدواجش داشته باشه اصلا نداره و روزی هزار بار آرزو می کنه طرفش هیچ کدوم از این ها رو نداشت ولی باهم شاد بودن ...

اصن خودمن، شاید اون موقع هایی که یه رشته عادی داشتم و باایده آل هام کلی فاصله داشت خیلی راضی تر بودم تا الان که همه آفرین و ماشاالله میگن و دقیقا وسط رشته دوست داشتنیم هستم ولی فشار کارها و نمره های شاهکار و ...

کی بدش میاد یه حرف که میزنه شونصد نفر تاثیر بگیرن و شونصد نفر دیگه بیان لایک کنن و وبلاگ اش آمار میلیونی داشته باشه و قلم ش خاص باشه ؟؟؟ ولی میشه همه این جوری باشن ؟ حس خوبیه نه ؟؟ ولی امان از قبول متوسط بودن ...

عاقا اصن نمی دونم ... توی ذهن من الان دقیقا یه همچین وضعیه ... بین ایده آل بودن و رضایت و شاد بود و هدف زندگی و همه و همه گیرم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۳
بی نشان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی