رفیق شفیق

رفیق شفیق

لیکن رفیق
بر همه چیز مقدم است ...
دنیا خوش است و
مال عزیز است و
تن شریف ...

شیخ شیراز-سعدی

** این جا مامن دیجیتالی من است ، قصد وب نویسی و بالابردن بازدیدکننده ها رو ندارم ،صرفا یه جایی هست که وقایع روزانه ام و حس و حال روز های عمرم رو می نویسم .
و دیگر هیچ.

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

هوالمحبوب

امروز 1شنبه 29. فروردین ماه.95

به این زودی یک ماه از سال جدید هم گذشت و باز هم به این زودی به رجب رسیدیم .انگار همین دیروز بود که با س. و م. رفتیم اعتکاف . چه زود عمرمون میگذره . پارسال تازه کنکور داده بودیم و حالا امسال من و س. دانشجوییم و م. در شرف ازدواج .

چند روزیه که مامان و بابا راهی پایتخت شدند و من رو با خواهر کوچیکه و این دو تا وروجک تنها گذاشتند .

یک ماهی هست که بیش از پیش از خودم راضی ام ولی هنوز هم سر درگمم و هزار و یک حس که نمی دونم  نتیجه ی دانشگاه اومدنمه یا این که چون مسیر و نحوه و روند زندگیم با قبل تر ها خیلی متفاوت شده .  هر چی هست گاهی حس بدی بهم میده .

قرار شده یه درس رو با یار این روزهای دانشگاهم حذف کنیم ،باشد که از درس خوندن مثل سابق لذت بیش تری ببریم .


** بعدالتحریر : بعضی از آدم ها همین جور الکی یهو اون قدر به دلت میشینن که بودنشون کلی بهت انرژی میده .مثل این دو تا دوست جدید کلاس پ.ت که هم رشته ای ما نیستن و مهندسی پزشکی میخونن . یکی شون که از اون چهره بامزه هاست که عینک کایوچویی گرد میزنه و این  چهره ش رو خیلی جدی میکنه ولی خیلی مهربون و دوست داشتنیه و پ . که کلا یه حس مهربونی داره .

تجربه ثابت کرده کسایی که توی برخورد اول خیلی جدی به نظر میرسن این ها همونایی هستن که بعدا میبینید خیلی مهربون و شوخن بعضن میشن دوستای چندین و چند ساله ت.

من چندین تا از این دوستای گل و باحال و مهربون دارم .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۰
بی نشان
هوالمحبوب
امروز 4شنبه 18.فروردین ماه .1395
اون قده این روزها هوا و عطر بهاری که هست خوبه که هروقت پام رو بیرون میذارم احساس میکنم عاشق همه چیز و همه کسم .چقدر حس و حال بهار خوبه .خدایا شکرت .
این روزهام داره به چشم بر هم زدنی میگذره .روزهایی پر از حس خوب .
میدونی چون کارشناسی به بهترین حال و راحت گذشت فکر نمی کردم ترم یک رو این قدر راحت مشروط بشم مخصوصا برای منی که تا الان مشروطی و حس خیلی بدش تعریفی نداشت . به خودم قول دادم حتی اگ این ترم هم خدای نکرده خدای نکرده مشروط شدم و در شرف اخراج (آخه این چه وضع ارشده بدون این که آمادگی بدن و درمورد قوانین متفاوتش برامون بگن شیوه شون رو عوض میکنن.خود بنده فکر میکردم زیر 12 مشروطی هست خوش خوشال میگشتم برای خودم ، وگرنه یه رویکردی برای جلوگیری از این اتفاق اتخاذ میکردم) نذارم حس خوب درس خوندن و دانش جو بودن و دید مثبتم نسبت به همه چیز عوض بشه . نهایتش اینه که دوباره مجبورم بخونم برای کنکور .البته از ته دلم دعا میکنم و دارم تمام تلاشم رو میکنم که این ترم معدلم خوب بشه .
خدایا توکل به خودت
و بابت همه چیز شکرت...

** فردا و پس فردا دو روز با برنامه فشرده است .  از کلاس گرفته تا کارهای پروژه و مهمونی آرمه داری عمه جونی و پاگشا ،کلا یه وضعی!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۷
بی نشان

هوالمحبوب

امروز دوشنبه 95.16.1

امروز خواب موندم و کلاسم رو از دست دادم و  تا لنگ ظهر تو تخت بودم .خنده داریش به اینه که، دیشب بچه ها پرسیدن که فردا بریم یا نه و بنده موافق رفتن بودم و پیشنهاد دادم که بریم!!!



** پی نوشت :

یکی از دوستای جدیدم بهم پیام داد که یه عکسی دیدم و یاد تو افتادم و این عکس رو برام فرستاد .من این شکلیم ؟؟

قضاوت رو به بقیه واگذار میکنم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۴۰
بی نشان

هوالمحبوب

امروز 1.فروردین ماه .95

سالی که گذشت سال بدی نبود ولی چون نیمه ی دومش بر من سخت تر گذشت بیشتر سختی هاش به یادم مونده .عیدش که برای من کلی خاطره ی متفاوت و جدیدو دوست داشتنی داشت در حالی که برای اولین بار فراغ البال خوش میگذروندم،حس خیلی خوبی بود و بعدشم که 6 ماه درحال استراحت و تفریح ،پراز فیلم و رمان .حس خوبی بودالبته برای یک مدت کوتاه نه تمام عمر.بعد هم که نتیجه کنکور اومد ، همون روزی که با دختر عموها رفته بودیم پارک .فکر نمی کنم اون حس خوب رو هیچ وقت فراموش کنم یا باز هم تجربه کنم .واقعا به تمام معنا حالم خوب بود.
شاید بشه گفت اون چیزی رو که سال 94 توشه خودم کردم از همیشه کمتره و اون به دلیل روند جاهلانه ای بود که از ابتدای سال پیش گرفتم.شاید تنها دل خوشی من اون سه جز حفظ و بعدهم هر روزه دانشگاهم که هیچ راضیم نمی کنه.
این یک سال زندگی من با تمام سال های عمرم متفاوت بود ولی همین یک سال کافیه.این سرخوشی متفاوت وبی خبری یک ساله کافیه .
همه چیزهایی که من رو مرتبط میکرد رو پاک کردم تا این همه حس خوب برام تبدیل به یک عادت بد نشه و خاطره ی خوبش همیشه برام بمونه .
باید بشینم هدف های امسالم رو دقیق مشخص کنم و ببینم دلم میخواد سال دیگه کجا ایستاده باشم.دلم سالی پر از عطر خدا میخواد .برعکس سال 94 که اگ بخوام اسمی براش بذارم سرخوشانه ترین و بی هدف ترین و بیخبر ترین سالی بود که گذروندم .اصلا خودم نبودم . دیگه این اواخر کیلومتر ها با خودم فاصله داشتم . شاید راست میگن که آدم سالش رو هر جور شروع کنه تا آخر سال همونه .نمی دونم ، شاید...


خلاصه این که دلم کلی اتفاق های خوب میخواد که شاید خودم باید برای داشتن شون قدم بردارم و تلاش کنم .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۸
بی نشان



من که می گویم بهار ، اجابت گریه های پاییزی آسمان است .همین!



پی نوشت : چقدر وقته خاطره ننوشتم ...گاهی دلم برای خودم تنگ می شود !

ان شاالله همه مون سال خوب و پر از برکت و نعمت و سلامتی و البته پر از حس خدا داشته باشیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۰۲
بی نشان