اول - یه دغدغه نوشت معمولی
يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ
هوالمحبوب
امروز 12. مهرماه .94
ذهنم خیلی درگیره .نمی دونم با این جماعت خواستگار چی کار کنم ؟نمی دونم با ف . چیکار کنم !
با این سید چه کنم ؟!
نمی دونم دلم بهم چی میگه ؟!
واقعا خانواده ف. رو دوس داشتم . خودشم رو ؛ ولی دغدغه های اساسی که دارم رو ساده ازش رد بشم ؟ دل نگرانی ها رو بازهم از کنارشون بی تفاوت رد بشم؟!
تکلیفم با خودم روشن نیست . واقعا نمی دونم چی کار کنم .حسابی کلافه ام ...
ترجیه میدم اصلاخودم رو بزنم به بی خیالی ببینم خدا چی میخواد .از دست من که کاری بر نمیاد و عقلم به جایی نمی رسه ...
خیر فی ما وقع!!
۹۴/۰۷/۱۲